چطوری برم

نمیدونم چطوره  ی برای مرحله ی  یکی مونده به آخر برم

تنبلی کردم و دیر شروع کردم به خوندن . الانم لاکپشتی دارم میرم جلو 

از این تنبلی خودم بدم میاد چرا آخه اینطوریم من .

نمیدونم چطوری باید اون روز رو اونجا باشم ینی میشه فرجی بشه خدایا کمکم کن

تاحالا کم نذاشتی برام اینم ختم به خیر کن آمین 

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست ناشناس پنج‌شنبه 6 بهمن 1401 ساعت 17:14

سلام
یادت باشه که کاری که خدا برای ما میکنه مثل سوخت روی آتیش میمونه. آتیش رو ما خودمون باید روشن کرده باشیم با زحمت کشیدن.. خدا اگر احساس کنه لایقشیم، یه سوخت اساسی میریزه روی آتیشمون و یدفعه میبینیم تو موفقیت ها داره یه ضریب اساسی ضرب میشه. ولی اگه آتیشی راه ننداخته باشیم و نشسته باشیم دست روی دست گذاشته باشیم مثل بنزین ریختن روی زمینه و بی فایده. و خدا هیچ وقت برای کسی که خودش شروع نکرده باشه و زحمت نکشیده باشه (حتی یکم) معجزه نمیکنه. باید یه پتانسیلی تومون دیده باشه.

من اتفاقی بلاگت رو دیدم و این نکات رو مینویسم که به خودم هم یادآوریشون کنم. و تو هم بزن به حساب اینکه خدا من رو گذاشته سر راهت که این حرفا رو بهت بزنم. عیب نداره اگه تا الان تنبلی کردی. از الان با پشتکار و برنامه برو جلو و در کنارش توفیق الهی رو هم بخواه از خدا.
و اگر چیزی رو خواستی و نشد هم به حساب شکست نزن. تا زمانی که تو نقش خودت رو انجام داده باشی و به این هم اعتقاد داشته باشی که هر چی از خدا برسه خیره، پس دیگه مشکلی نیست. یه وقتایی یه اتفاقی که ما فکر میکنیم فاجعست پشت داستانش یه خیر عظیمی نهفته است برامون. برای همین همیشه باید خیر دنیا و آخرت و صلاح رو بخوایم از خدا نه چیزی که خودمون دوست داریم.

دیر یا زودش مهم نیست، ولی من مطمئنم اگر زحمت بکشی انسان موفقی خواهی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد