فردا

فردا روز موعوده و من هنوز نخوندم . چقدر من تنبلی میکنم 

چقدر بده این وضعیتی که توش گیر کردم

خدایا کمک

کاری ریخته سرم که حوصله اشو ندارم

ارایه پایان نامه

ارایه خر است دفاع بیشور است .

۴۰

بی حوصله ام هیچ چیز مشخصی نیست . 

به باطل ترین شکل ممکن گذشت این تعطیلات تابستونی

حس بدی دارم به خاطر تمام بی عرضه گی هام 

چیکار کنم ؟

30

در نقطه ی ایستادم که بعد نه سال نیتونم بگم تو این سال ها هیچی بهتر نشد .

هیچ نقطه ی پیشرفتی ندارم هیچی 

نمیتونم یه جمله ی دلگرم کننده در مورد این ۹ سال بگم .

چرا یه آدم اینقدر بیخود میتونه باشه 

نمیدونم راه درست چیه

خدایا خودت راهنماییم کن چیکار کنم ؟ 

خودت مسیر درست رو نشونم بده 

خودت درستش کن 

حکمت و لطفتو نشونم بده