علت اینکه تو این کلاس ثبت نام کرده بودم این بود که بتونم اون حس ضعفم رو جبران کنم . بگم منم میفهمم منم میتونم .
من خنگ نیستم
اما دیدم نه من هنوزم همون آدم قبلیم . حس ضعف دوباره برگشته
چیکار کنم خدایا
فک میکردم نمره بالا تو ترم گذشته خوشحالم کنه و حس مفید بودن بده بهم . اما دیدم که نه اینطور نیست و من هنش به پایین بودن سطح کلاس و بقیه فکر میکنم و هی میگم کتر خاصی نکردم که
_______
احساس میکنم اگر بتونم تو کلاسی که ثبت نام کنم سرامد بشم بتونم اون حسه رو کسب کنم
_____
دو جلسه از نوشتن جزوه عقبم و از ۵ ج یکی رو هم نخوندم .
متاسفانه تنبلی برمن غلبه کرده .
چیکار کنم ؟
خدایا کمکم کن
یه احمق تو خونهم پروش پیدا کرده که خبرچینی حرف ها و کار هام رو به سلیطه میکنه
اعصابم خورده .
احمق اعصاب خورد کن
و سلیطه ی عوضی
متنفرم از هردوتون
حیف زحمتی که برای خنگ میکشم .
صبح نشستم بقیه وویسایی که از دیروز مونده بود رو نوشتم .
حالا یه وویس جدید ۱ ساعت و ۲۲ دقیقه ای دارم که تا شب باید تموم کنم .یعنی می تونم تمومش کنم ؟
تازهه وویس چند جلسه پیش هم هست که هیچی ننوشتم ازش .
باز فردا یه جلسه دیگه اضافه میشه .
خدایا کمکم کن یه راهیی پیش روم بذار
نمیدونم چیکار کنم از صبح ساعت ۹ و ده دقیقه شرو کردم تا الان تونستم فقط ۱۹ دقیقه از وویسه جلسه آخر رو پیاده کنم . هنوز یه ساعت دیگه مونده که باید بنویسم و با این سرعت من معلوم نیس می تموم میشه . باز شب کلاس دارم و یه جلسه دیگه به حلسات نپشته نشده و خونده نشده اضافه میشه . نمیدونم چیکار کنم . خستم . خدایا چیکار کنم
حس بدی نسبت به خودم دارم . از همون حس هایی که تو دوران کارشناسی داشتم . حس بیهودگی و تنبل کلاس بودن
نمیدونم چیکار کنم . خدایا یه راهی جلو پام بذار
امروز رو باقی روز تلاشمو تاجایی که ممکنه میکنم . باشد که خداوند کمکم کند